بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 14323
کل یادداشتها ها : 118
کسب و کار خود در امارات را با ثبت شرکت در دبی کنید تا آن را به یک نهاد حقوقی متمایز تبدیل کنید. اینکه چگونه و کجا باید ثبت نام کنید به ساختار کسب و کار و محل کسب و کار شما بستگی دارد.
مکان و ساختار کسب و کار شما تعیین می کند که چگونه باید کسب و کار خود را ثبت کنید. ابتدا آن عوامل را تعیین کنید و ثبت شرکت در دبی بسیار ساده می شود. برای اکثر مشاغل کوچک، ثبت کسب و کار شما به سادگی ثبت نام کسب و کار شما در دولت های ایالتی امارات است. در برخی موارد، شما اصلا نیازی به ثبت نام ندارید. اگر به عنوان خودتان با استفاده از نام قانونی خود تجارت می کنید، نیازی به ثبت نام در جایی نخواهید داشت. اما به یاد داشته باشید، اگر کسب و کار خود را ثبت نکنید، می توانید حفاظت از مسئولیت شخصی، مزایای قانونی و مزایای مالیاتی را از دست بدهید.
گم میشوم در خیال عشق
پلکهای بسته ام
میبندد دره فاصله ها واسارت زمان را
چه بیهوده این تیک تیک لحظه ها
این مکان...
میکوشد..جدایی مرا از دستان تو
پلک میبندم و در آغوش تو
بوم سپید لحظه ها را
نقش میزم از چشم تو..
راز نگاه عشق
تو هستی و جنگل فرو برده سر
در آغوش ابر
تو هستی و اشتیاق ..
برده از من صبر
تو باشی...
کویر هم زیباتر از جنگل سرسبز
میزند نقش ترانه
سرود زندگی را
تو باشی میتوان همسفر گشت
با قاصدک رقصانی
که پیام میاورد از دشت انتظار
باران را...
تو باشی خش خش برگهای پاییزی
نتهای موسقی دلنشینیست
که میشکند بغض بیهودگی
تکرار را...
من از تکرار با تو بودن
به خلق هر لحظه...
عشق رسیدم
و چه بی انتهاست
این دشت نورانی...
هر لحظه پیچش موی تو در باد
میزند نقشی نو
دفتر زندگی را..
شوقی از حضورت در قلبم
ترانه ساز زندگیست
که عشق هم در آن
از پای رفتن باز مانده ست
نگاهت چنان گشوده
چشمانم را
که حتی برق چشمانت
ز دیدار آن باز مانده ست
......
میکشم به هر لحظه
بر موج خیالت دستی
کز دست برون آید
رازی به بر مستی
وین دل به تو معنا شد
بر بحر تو چون جا شد
ای بحر حضور عشق..
گم گشته ..چو پیدا شد
در خویش سفر کردم
از ذهن چون حذر کردم
دیدم که نگاهی تو ،بر عشق خدایی تویی
وز چشم و دو تار مویی
آسان چه گذر کردم
ای شهره به شیدایی
تنها تو پیدایی
خالی شده از خویشم
فارغ ز هر کیشم
بر زن بر سجاده
جامی پر از باده
کز خاک نخواهی یافت
عشقی ...چنین ساده
پشت پرچین مژگانت
انتظارم
رویا...مملو از احساس
خیس باران است
من به دنبال رنگین کمان حضورت
ای.... الهه عشق
بارانها را شمردم در التهاب
بغضی شکسته در گلو
هیچ میدانی...
تو معنای مکانی
و زمان عقربه های خویش را
با ترانه صدایت کوک میکند؟
هیچ میدانی.....
رشته های افسار گریخته
این ذهن نا آرام را
آرامش حضور تو دوک میکند
الهه عشق...
در سفره دل
تیکه ای نان از عطر گیسوانش کافیست
میچرخد زمین
لیک دستان من جا مانده در دستانش
نفسهایم را ببین
نفس در هوایش
چون زندگی کودک و نافیست
اله عشق....
محراب نمازم
سجاده لبانت را کم دارد
چه شیرین است
بی تابی
دلی که بی تو غم دارد